ترمه های رنگی مادربزرگ

ساخت وبلاگ
شانه ی آبی مادر بزرگ منیر که بیدار شد، مراد رفته بود. به طرف دریچه رفت تا به حیاط و حوض سرکی بکشد که انعکاس تصویر خودش را در شیشه ی پنجره دید. قسمتی از موهای قشنگش در هم شده و به هوا رفته بود. دس ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:16

منیر بی مراد مدت ها بود که منیر دلش گرفته بود. خسته بود و غمگین. می دونست که دیگه مرادی در کار نیست و همون نمایش بودن اش هم دیگه وجود نداره. ولی بروی خودش نمیاورد و مراد فکر می کرد که او نم ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:16

 یاس آبی و عطر دیوارمنیر دوباره موقع آب دادن گل ها، بیشتر روی دیوار کاهگلی آب پاشید تا پای گل و درخت ها. شیر آب را بست، کنار دیوار رفت و بو کشید... عاشق این رایحه بود، آب روی خاک.یاس آبی از او پر ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:16

در زمانه ای که هر ناکسی بی هیچ شهامتی داستان نا واقعی را بازگو می کند، یا بقول آن مرحوم، دایی جان ناپلئونی بیش در تعریفات روزگار رفته نیست، ترجیح می دهم خاطراتم را بردارم که آدم ها نشان دادند فقط طرفدار قصه هستند و بس. 

+ نوشته شده در  چهارشنبه 9 اسفند 1396ساعت 08:02  توسط نسرین 
ترمه های رنگی مادربزرگ...
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1397 ساعت: 3:08

*** چند روز گذشت. نیمه شب بود که از دل درد شدید بیدار شد. درد هر لحظه بیشتر می شد اما او خوشحال بود و فکر می کرد که داروی عطاری دارد اثر می کند و بچه درحال سقط شدن است. بعد از گذشت چند ساعت، احساس کرد شکم اش در حال ترکیدن است اما از درون. خبر و نشانه ای از بین رفتن جنین نبود! منتهی چاره ای نداشت بجز صبر کردن، تا اینکه صدای قوقولی قوقوی خروس همسایه، خبر از طلوع آفتاب داد. منتظر ماند تا سیمین برای ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : زنجیره, نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 19:11

شب بو ها را شب باید بویید! این روزا، مدام یه ترانه ی قدیمی گوگوش خودش رو توی ذهن و روحم می چرخونه: دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر؟ کجاست گهواره ی من همون گهواره ای که خاطرم نیست.... وقتی دلتنگم، برام مهم نیست که خواننده ای گذارش به اینجا بیافته و فکر کنه ناله دادم. اینجا گوشه ی دنج منه و حریمش محترم. ولی می دونم دوستای واقعیم، گاهی هم حاضر میشن به دلتنگیام گوش کنند. بعد یا ساکت بگذرند یا مرهم ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده,نسرین,مولا, نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 19:11

وقتی وارد گورستان شدم، هوا داشت تاریک می شد. سایه روشن اندام زنی که چادرش را زیر چانه مچاله کرده بود و قوز داشت را از دور می دیدم. پیرمردی کنار دست او نشسته بود و با صدای ناهنجار و عذاب دهنده ای دعا می خواند. مچاله کردن چادر در دستان زن نشانه ی درد بود یا یک فکر عمیق؟  قوز کرده بود چون که سردش بود ی ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 18:56

...تقدیم به مادرم، که خاتون تمام قصه هام بود جمعه 9 تیر 1396 نسرین مولا ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 18:56

اصغر در اتاقش را بست تا خانواده اش مزاحم حشیش کشیدن او و سه نفر از دوستانش نشوند و حسابی خودشان را ساختند. بخصوص اصغر که از همه وضع مالی اش بهتر بود و باز امروز هم میزبان بقیه بود. وقتی کار کشیدن سیگاری ( اصطلاحی برای سیگار حشیش ) تمام شد، به طبقه ی پایین رفتند و با چای و شکلات، نئشگی شان را تکمیل ک ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 18:56

این روزا، مدام یه ترانه ی قدیمی گوگوش خودش رو توی ذهن و روحم می چرخونه: دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر؟ کجاست گهواره ی من همون گهواره ای که خاطرم نیست.... وقتی دلتنگم، برام مهم نیست که خواننده ای گذارش به اینجا بیافته و فکر کنه ناله دادم. اینجا گوشه ی دنج منه و حریمش محترم. ولی می دونم دوستای وا ترمه های رنگی مادربزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ترمه های رنگی مادربزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0termehayerangi3 بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 18:56